قبل از این که همه چیز بین ما نابود شه، منِ با تو بخش بزرگی از هویت منو تصرف کرده بود. من همه‌ی خودم، همه‌ی ترسام، همه‌ی ماجراهام و هر چیز خنده‌دار، گریه‌دار، خنثی و حتی بی‌معنا رو طوری تجربه می‌کردم انگار داره برای تو روایت می‌شه. من اونقدر بلدت بودم که تهِ همه جمله‌هام می‌تونستم جوابتو پیش بینی کنم؛ جوابت، لحنت، حالت چشمات یا حتی استیکری که توی چت انتخاب می‌کردی. ما یه زبون مشترک ساخته بودیم پر از کلمات و اصطلاحاتی که فقط برای خودمون معنا داشت. هیچ چیز مثل بودن با تو نبود. و نشد.

بعد از نابودی همه چیز، من بخش بزرگی از خودم رو از دست داده بودم. ساعت بیدار شدنت، رفت و برگشتت، آنلاین شدنت، کاملا بی‌معنی شده بود. باید تمرین می‌کردم نگاهت نکنم، دنبالت نگردم، منتظرت نباشم.

شروع کردم به تعریف دوباره خودم، سخت بود اما خوب پیش می‌رفت: من دختریم که هر روز به شدت مشغول انجام کاراییه که تصمیم گرفته بهشون برچسب با ارزش» و مهم» بزنه. بیشتر تایم آزادش رو توی یوتیوب می‌گذرونه و حفره‌های بین هر ویدئو رو با نوشتن توی چنلش، خوندن چنل دیگران و گاهی چک کردن پروفایل تو پر می‌کنه.

وقتی اینترنت قطع شد من فلج شدم. دیگه یوتیوبی نبود، چنلی نبود، تویی نبودی. من بودم، اتاقم، آینه، کشوی دوم میزم که از بس کهنه شده باز کردنش زور زیادی می‌خواد و من به خاطر همین دردسرش، به عنوان جای امن یادگاریات، چیزایی که هربار به خودم گفتم یه روز آتیششون می‌زنم، انتخابش کردم.

بی‌حس شدم. ده تا اپیزود یه سریالو یه روزه تماشا کردم. هر چی فیلم داشتم دیدم و هر بار با خودم فکر کردم قرار بود اینارو با هم ببینیم.

Should i wait for him?

تو کم کم از یه جای خالی توی روحم تبدیل شدی به یه فکر وسواسی. مثل یه مگس مزاحم، بدون این که کنترلی روش داشته باشم، وارد فکرم می‌شی و به راحتی می‌ری. بدون برانگیختن هیچ احساسی.

نمی‌دونم با این نوشته به کجا می‌خوام برم اما احساس می‌کنم گم شدم، احساس می‌کنم اسممو، آدرس خونمو، و وقایع امروز صبح رو به کلی فراموش کردم و حالا گنگ، کمی ترسیده و به شدت پوچ به دنیا و آدمای توش نگاه می‌کنم. نمی‌تونم بفهمم که آیا همشون توهم، یه بازی کامپیوتری، یا شخصیتای یه نمایش مسخره‌ان که توش گیر افتادم یا هممون مورچه‌های ریزی هستیم درحال دویدن و بارکشی که هر لحظه ممکنه زیر پای یه رهگذر بی‌خیال له شیم.

امیدوارم اینترنت زودتر وصل شه تا بتونم با چک کردن گهگاه تو، تماشای ویدئوهای یه دختر آمریکایی که جدیدترین پالت سایه‌ی یه اینفلوئنسر معروفو تست میکنه، و دنبال کردن دعوای دوتا آدم مشهور توی یوتیوب، سرمو گرم کنم.


این یادداشت سه‌شنبه ۲۸ آبان نوشته شده بود.

پست دوم در فاصله چند دقیقه - وبلاگ

راه حل غیرقطعی و پوچی برای فرار از تنهایی ناشی از فقدان اینترنت (و بخصوص یوتیوب)

یه ,رو ,تو ,توی ,همه‌ی ,می‌کنم ,با تو ,و هر ,و به ,بخش بزرگی ,چک کردن

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

تعمیر چیلر در اصفهان نوشدارو فروشگاه اینترنتی لوازم خیاطی نخ سوزن کلینیک تخصصی اسپهبد خودرو پایان نامه باربری و اتوبار دانلود جزوه های دانشگاهی پاراکس رشته های دانشگاهی هزار صلوات هواتو کردم سابقات